رفتم نشستم کنارش گفتم :برای چی نمیری گلات رو بفروشی؟
گفت:بفروشم که چی؟ تا دیروز میفروختم که با پولش آبجی مو ببرم دکتر
دیشب حالش بد شد ومرد، با گریه گفت:تو میخواستی گل بخری؟
گفتم: بخرم که چی؟ تا دیروز می خریدم برای عشقم امروز فهمیدم باید
فراموشش کنم.......! اشکاشو که پاک کرد،یه گل بهم داد گفت؛
بگیر باید از نو شروع کرد♥♥♥
تو بدون عشقت، من بدون خواهرم♡♡♡♡♡♡